اغوش تو و شانه ی تو ...
دیگر چیزی نمیخواهم...
آغوش تو باشد و ..
شــــــانه های تو...
به دنیـــــــــــا میگویم خداحافظ...
دنیای منی تـــــــو
دیگر چیزی نمیخواهم...
آغوش تو باشد و ..
شــــــانه های تو...
به دنیـــــــــــا میگویم خداحافظ...
دنیای منی تـــــــو
خُـــــــدایا ...
قسمت و حکمتت رو بگذار..
واسه اونهایی که درکـــــش میکنن...
واسه من ...
لـــــطفا فقـــــط معجزه کن....
من خــــــــــوشبخــــت ترینم ..
چـــون تــــــــو رو دارم ..
تــــــویی که ..
حتـــــی فکر کردن بهت ..
قلبمـــــو گرم میکـــــنه ..
تـــــو رو با همـــه دنیــــــا هم عوض نمیکنم ..
هیـــــچوقت اینقــــــدر آرامش نداشتـــم
محبوب ِ قلبـــــم ..
دوستــــــت دارم
دیر کرده ای....
عقربه ها گیر کرده اند در گلوی من
انگارکه رد نمیشود...!!!
نه زمان...!!!
نه آبِ خوش...!!!
دردناک ترین جدایی ها آنهایی هستند که
نه کسی گفت چرا
و نه کسی فهمید چرا
دلم میخواهد آرام صدایت کنم
"اللّهمَّ یا شاهِدَ کُلِّ نَجوی"
و بگویم تو خود آرامشی
و من خودِ خودِ بیقرار...
خدایا!
خرابت میشوم
مرا هرگونه که میخواهی بساز
"الهی و ربّی مَن لی غیرک"
تقدیم به ساحت مقدس حضرت المهدی عج.
(به خدا ماه دل آراست نمک سفره زهراست)
ﺍﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ، ﺍﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ، ﺟﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ، ﺟﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﻣﻬﺮﯼ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻣﺪ ، ﻣﺎﻫﯽ ﻓﺮﻭﺯﺍﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﺁﯾﺪ ﻧﻮﺍﯼ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ، ﺑﺮ ﮔﻮﺵ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﺘﺎﻥ
ﺗﺎ ﺩﻝ ﺳﺘﺎﻧﺪ ﺯﯾﻦ ﻭ ﺁﻥ ، ﺍﯾﻨﮏ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﺭﺧﺴﺎﺭ ﻣﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻦ ، ﺯﻟﻒ ﺳﯿﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻦ
ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻦ ، ﯾﻮﺳﻒ ﺑﻪ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﺳﺎﻗﯽ ﺑﺒﺨﺸﺎ ﺟﺎﻡ ﺭﺍ ، ﺍﺯ ﺑﺎﺩﻩ ﭘﺮ ﮐﻦ ﮐﺎﻡ ﺭﺍ
ﮔﻮ ﺑﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺭﺍ ، ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﺭﻭﻧﻖ ﻓﺰﺍﯼ ﺑﺎﻍ ﻫﺎ ، ﻟﻄﻒ ﻭ ﺻﻔﺎﯼ ﺭﺍﻍ ﻫﺎ
ﺑﺮ ﻗﻠﺐ ﻋﺎﺷﻖ ، ﺩﺍﻍ ﻫﺎ ، ﺯﯾﺒﺎ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﺑﺮ ﺩﺭﮔﻬﺶ ﮐﻦ ﺑﻨﺪﮔﯽ ، ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﯾﻨﺪﮔﯽ
ﮐﺎﻥ ﺭﻫﻨﻤﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ، ﻭ ﺁﻥ ﻣﻬﺪ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﻣﻬﺮ ﺳﺤﺮ ، ﻣﺎﻩ ﺻﻔﺎ ، ﺑﺤﺮ ﮔﻬﺮ ، ﮔﻨﺞ ﻭﻓﺎ
ﺁﯾﯿﻨﻪ ﯾﺰﺩﺍﻧﻤﺎ ، ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﯾﺎﺭ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ، ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺻﺎﺩﻕ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺎﻃﻖ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ، ﻣﺤﺒﻮﺏ ﯾﺰﺩﺍﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﮐﺎﺥ ﻭﻓﺎ ، ﻗﺎﺋﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ، ﻣﻬﺮ ﻭ ﺻﻔﺎ ﺩﺍﺋﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ
ﻏﺮﻕ ﻃﺮﺏ ? ﺻﺎﺋﻢ ? ﺍﺯ ﺍﻭ ، ﺟﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺟﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
میلاد باسعادت صاحب العصروالزمان تبریک وتهنیت باد
گفت و گوی دو جنین تو رحم مادر....!!!
اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم
اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
دومی: شاید مادرمونم ببینیم
اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش
دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.
اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی....
این مکالمه چقدر آشناس....!!!
زندگی انگار تمام صبرش را بخشیده است به من
هرچه من صبوری میکنم
او با بی صبری تمام
هول میزند برای ضربۀ بعد
کمی خستگی در کن لعنتی
خیالت راحت
خستگی من به این زودی ها در نمیشود..
♥♥♥
عــشـــــق مـــن..
تو مردانه پای من بمـان♥من پای دنیایمان میمانم
تـــو بـــخـــــنـــــــــد♥من دنیا را میخندانم
تـــــــــو بـــنـــــشــــــیـــــــــــن ♥من عشق را به دور تو میگردانم
تو فقط عاشقانه دوستم داشته باش
تا من...
عاشقانه برایت بمیرم
دلم میخواهد تمام حسّ نابم را برایت بنویسم
میدانی!
گاهی دلم میخواهد ازشدّت این دوست داشتن بمیرم
میخواهم داستانی از علاقه ام به تو بنویسم..
یکی بود...یکی . . . بیخیال!!!
خلاصه اش میشود
دوستت دارم
احساس مرا اندازه نگیر
تو را بی اندازه دوست دارم
♥♥♥
تنهایی چیزهای زیادی به انسان می آموزد
اما
تو نرو...بگذار من نادان بمانم
تـــو مــــرا یــــاد کنی یا نکنی،بـاورت گـر بشود گـر نشود،حـرفـی نیسـت
امــــا...
نـفــســــمـ مـیــگـیــــرد در هــوایـــــی کـــه نـفــس هــای تـو نیسـت
نمیخواهم خاطره ی فردایم شوی!
امروز من باش...
حتی لحظه ای...
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند:
"شما چطور شصت سال باهم زندگی کردید؟؟؟"
گفتند:
"ما متعلق به نسلی هستیم که
وقتی چیزی خراب میشد تعمیرش میکردیم...
نه تعویض"
عجیب است دریا
همینکه غرقش میشوی،پس میزند تورا
درست مثل آدم ها
خوابم نمیبرد
به همه چیز فک کرده ام
بیشتر به تو
و میدانم که خوابی
وقبل از بسته شدن چشمهایت
به همه چیز فکر کرده ای جز من
منی که بی فکر تو سر نمیکنم
صد ســال بعد از مــــــــــــــرگ مــــن
گر بشـکـــافــی قــــــــــــــــبــر مــــن
خــواهـی شنـیـــد از قـلــــــــب مــــن
دوسـتـــــت دارمــ عــشــــــــــق مــــن
این دلنوشته جزو بهترین دلنوشته ها می باشد.
تقریبا ساعت هشت بود . داشتم از خیابون بر می گشتم
تو یه کوچه تاریکی
یه پیرزن مسن داشت بیرون رو دید میزد
زیر چشمی داشتم نیگاش میکردم.اخه اونموقع دم در نمیدونم دنبال چی بود
تا نزدیکش شدم بهم گفت : پسرم میای کمکم کنی؟
گفتم چه کمکی؟
-فرش رو از پشت بوم بیاری خونه.سنگینه نمیتونم برش دارم
یه خورده ازش فاصله گرفتم , گفتم مگه اقاتون خونه نیس؟
باز گفت سنگینه نمیتونم بیارمش خونه
خدا خیرت بده بیا کمکم کن
گفتم شرمنده من نمیتونم . باز اگه یه کسه دیگه ای هم بود میومدم
بهم گفت دارم چن بار بهت میگم بیا مگه چی میشه
منم گفتم والله میترسم.خودتون بودین نمی ترسیدین.شرمنده و خداحافظ.
داشتم میرفتم که گفت: مگه چی میشد کمک کنی من چن بار ازت کمک خواستم .
آدم به آدم میرسه ثواب داره بخدا
یه لحظه دلم سوخت
دل و زدم به دریا رفتم تا دم درشون
وقتی رسیدم دم در کنارم یه چیزی زمزمه کرد که شنیدم
زیر لب گفت حالت عوض میشه
این جملش همینجوری تو مغزم موند
منتظر کوچیک ترین حرکتی بودم تا معنی این جملشو واضح بفهمم
سر تا پا چشم و گوش شده بودم همین جوری که داشتم راه می رفتم
همه حواسم به دور و برم بود
رسیدم دم در خونشون بهم گفت بیا تو بیا
تا وارد خونه شدم با دیدن سه نفر خیلی شکه شدم
سال هاست رفته ای و من
هنوز به خودم می لرزم
درست مثل شاخه ای که چند لحظه قبل
پرنده اش پریده باشد!
دستهایـــــم خالی انـــــد …
جـــــایِ خالـــــیِ دستهـــــایِ تـــــو را ...
هیچ کـَــــس برایـــــم پُـــــر نمیکنـــــد ….!!!
راستـــــ میگفتـــــ شاملـــــو :
دستهـــــایِ خالـــــی را بایـــــد بـــــر ســـــر کوبیـــــد …...!
زندگی دفتری از خاطره هاست
یک نفر در دل شب،یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم عمرمان میگذرد
ما همه همسفر و رهگذریم
آنچه باقیست فقط خوبی هاست
خسته ام ازاین زندانی که نامش زندگی ست
پس قشنگی های دنیا مال کیست
باختم در عشق اما این تقدیر نیست
میسازم با درد تنهایی تا بفهمم تقدیر چیست
خــدایـــــا؟؟؟
حــواســـتــ هـســـــتـ؟؟؟
صـــدای هق هق گـــریــــه هـــامـ از هـمــــونـ گـلـــــویـــی مـیـــاد کـــه
تــــو از رگــــش بـــه مــــــن نـــزدیـــکـتـــــریــــ
می گویند..
زن دو حرف است و زندگی ست
و مرد
این سه حرفی،امنیت است
و چه مکمل خوبی می شوند
این دو
زمانی که مرد،
مردانگی اش را تماما پای امنیت زن زندگیش بگذارد
و زن
زنانگی اش را تماما پای مرد زندگی اش خرج کند
عشق آن نیست که هرلحظه کنارش باشی
عشق آن است که پیوسته به یادش باشی
اگه یه دنیا هست که تو براش یه آدمی
پس یه آدم هست که تو براش یه دنیایی
خداوندا
آغوشت را امشب به من میدهی؟
برای گفتن چیزی ندارم
اما برای شنیدن حرف های تو
گوش دل بسیار دارم
میشود من بغض کنم؟
تو بگویی مگر خدایت نباشد که اینگونه بغض کنی
میشود من بگویم "خدایــــا"
تو بگویی "جان دلم"
میشود بیایی؟؟؟
میشود مرا در آغوش بگیری؟؟؟
میشود خدایا؟؟؟
کـــاش یکـــی پـیـــدا میـشــــد کـــه
وقـتـــــی میـدیـــد گـلـــوت ابــر داره
و چـشــمـــــات بـــارون،
بـــه جـــای اینـکــه بپــرســـه"چـتـــــه؟"
"چـیــشــــده؟"
بغـلــــت کـــنـه و بـگــــه “گــــریـه کــــن”
خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ولی این یعنی در اندوه تو میمیرم
در این تنهایی مطلق که میبندد،به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمیارد
میگویند دلتنگ نباشم
خدای من...
انگار به آب میگویند خیس نباش